English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (995 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
current liabilities U بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
operand U که باید توسط عملگرا اجرا شود
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
tasks U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
multiple U نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
in the p U درزمان گذشته
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
on a dime <idiom> U درزمان خیلی کوتاه
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
jacobus U سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
FatBits U انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standards U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
asynchronous U تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
simpler U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple U وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
defaulting U قراردادی
defoult U قراردادی
defaulted U قراردادی
conventional U قراردادی
arbitrary U قراردادی
defaults U قراردادی
contractual U قراردادی
bespoken U قراردادی
default U قراردادی
bespoke U قراردادی
based on a contract U قراردادی
contracted U قراردادی
advice code U کد قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
conventions U ائین قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
convectional current U جریان قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
convention U ائین قراردادی
code U نشانه قراردادی
prosign U علامت قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
arbitrarily U بطور قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
formal charge U بار قراردادی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
base symbol U علایم قراردادی مبنا
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
military symbols U علایم قراردادی نظامی
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
comer U اینده
forthcomming U اینده
toward U اینده
future U اینده
incoming U اینده
at a laterd U در اینده
futurity U اینده
next U اینده
forthcoming U اینده
coming U اینده
in the time to come U اینده
following on U از پی اینده
lavenir U اینده
aftertime U اینده
to be U اینده
approaching U اینده
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
intercurrent U در میان اینده
the next world U عالم اینده
f. tense U زمان اینده
offing U در اینده نزدیک
looking U بنظر اینده
proximo U ماه اینده
proximo U درماه اینده
the next world U جهان اینده
sup.latest or last U دیر اینده
the a season U موسم اینده
providential U اینده نگر
prospectuses U اینده نامه
prospectus U اینده نامه
futurity U اتفاقات اینده
futurity U نسل اینده
the f. winter U زمستان اینده
futurism U اینده گرایی
futures contract U قرارداد اینده
the future U جهان اینده
prospectiveness U وابستگی به اینده
prospect of the future U دورنمای اینده
prospected U اینده نگری
prospect U اینده نگری
odd comeshortly U اینده نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
nether world U جهان اینده
the a season U فعل اینده
nrxt monday U دوشنبه اینده
futuristic U مربوط به اینده
prospective U مربوط به اینده
prospecting U اینده نگری
prospectively U با عطف به اینده
upcoming U زود اینده
futures U قراردادهای اینده
by next mail U باپست اینده
katabatic U پائین اینده
paulo postfuture U اینده نزدیک
even tual U درنتیجه اینده
emergent U بیرون اینده
prospects U اینده نگری
catabatic U پایین اینده
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
prescient U عالم به غیب یا اینده
tardy U دیر اینده کند
latest U تازه گذشته اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
oncoming U پیشامد کننده اینده
scouts U ارزیابی حریف اینده
future U بعد اینده اتیه
tardiest U دیر اینده کند
tardier U دیر اینده کند
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
emergence U ناگه اینده اورژانس
proximo U مربوط بماه اینده
scout U ارزیابی حریف اینده
post date U تاریخ اینده گذاشتن
provident U صرفه جو اینده نگر
emergencies U ناگه اینده اورژانس
prospectiveness U چشم داشت به اینده
perfect foresight U اینده نگری کامل
the rising generation U دوره جوانان اینده
emergency U ناگه اینده اورژانس
otherworldiness U وابستگی بجهان اینده
long range U مربوط به اینده دور
the ensving twelve months U دوازده ماه اینده
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
exdividend U بدون سود اینده سهام
providence U صرفه جویی اینده نگری
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
on the th prox U در روز چهارم ماه اینده
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
hold over U برای اینده نگاه داشتن
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
future attacks U حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective U اثر قانون مربوط به اینده است
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
nominate U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com